«مسافرنامه»ی شاهرخ مسکوب یک اثر داستانی نیست، اما اثری است که چنان داستانی نوشته شده که خواننده نمیداند دارد خاطرهای را مرور میکند یا داستانی میخواند که راوی آن با ضمیر «من» شرح حال مسافری را میگوید که در صبحی تاریک به سفری کوتاه میرود، سفری که هر هفته تکرار میشود تا مسافر، راوی این تکرار باشد. «مسافرنامه» در مهاجرت نوشته شده و شرح حال مسافری مهاجر است. اگر ادبیات مهاجرت را آثاری بدانیم که به زندگی در مهاجرت ارجاع میدهند این اثر یکی از اولینها در این مهاجرت بزرگ سی و چندساله و شاید یکی از بهترینهاست. مسکوب در این کتاب کوتاه از سفر میگذرد و به مسافر میپردازد. شاید هم درست همین است تا نگذاریم مسافر در سفری بیسرانجام در مکان و زمانی غریب نفی شود.
شاهرخ مسکوب، شاهنامهشناسی امروزین
شاهرخ مسکوب، پژوهشگر، شاهنامهپژوه، مترجم و نویسنده بود. در 1302 خورشیدی در بابل به دنیا آمد، در رشتهی حقوق تحصیل کرد، زبان فرانسه آموخت، روزنامهنگاری کرد، پژوهش کرد، به فرهنگ پرداخت، شماری از مهمترین کتابهای پژوهشی در زبان فارسی را نوشت و بعد از انقلاب 57 وقتی دید جایی برای او نیست بهاجبار مهاجرت کرد، و در مدرسهی مطالعات اسلامی لندن مشغول به کار شد. پس از تعطیلی مدرسه دیگر ممر درآمدی نداشت و ناگزیر در عکاسی خواهرزادهاش مشغول به کار شد، پشت پیشخوان عکاسی کار کرد و کنار همان دخل کتاب خواند و همانجا هم در اتاق پشت عکاسخانه نوشت و زندگی کرد. مسکوب در 23 فروردین سال 1384 درگذشت و پیکرش به ایران برگشت، هرچند او دیگر نبود تا این بازگشت را ببیند.
شاهرخ مسکوب نه تنها یک پژوهشگر بزرگ، که یک جستارنویس قابل بود. او نگاه فردی خود را به صورتی خلاقانه در متنهایش گذاشت و همین است که کارهای او را زیبا میکند. اهمیت دیگر مسکوب در این بود که به بررسی عناصر اصلی شاهنامه، هویت ایرانی، زبان فارسی، اسطوره و تاریخ پرداخته. نگاه او به شاهنامه و شخصیتهای آن مثل رستم و اسفندیار و سیاوش نگاهی امروزی است. مسکوب در این پژوهشها اخلاق و زندگی و فرهنگ ایرانی را به چالش میگیرد تا با فکری تازه ما را به خوانش دوبارهی آنها دعوت کند و صدالبته با زبانی پیراسته، درست و زیبا. مسکوب شاهنامه را به امروز آورده، شخصیتهایش، آیینههایی پیش روی ماست.
آثار مسکوب:
اولین کتاب او «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» است که در سال 1342 در انتشارات امیرکبیر منتشر میشود. او این کتاب را مینویسد تا ببیند درد مشترک ما با رستم و اسفندیار چیست؟ آیا ما هم میتوانیم با آنها همدل و همراز باشیم و از آن مهمتر آیا سیمرغی به یاری ما خواهد شتافت؟ کتاب بعدی او «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز» است که به بررسی افسانهی زندگی و مرگ سیاوش (سیاووشان)، اندیشهی نیک و بد و همینطور مرگ و رستاخیز میپردازد. در کتاب «در کوی دوست» به قول خودش مسافر «کوی دوست» یعنی شعر حافظ میشود. مسکوب در مقدمه میگوید: «این رساله سفرنامهی مسافری است به کوی دوست. در این سفر بیتها و غزلها به منزلهی ستارههای راهنمایی بودهاند که مرد مسافر از یکی آهنگ دیگری کرده و راهش را پیموده است…». پس از خروج از ایران «مسافرنامه» را با نام مستعار ش. البرزی در آمریکا، نشر مطالعات ایرانی منتشر میکند و در همین سال کتاب «ملیت و زبان: نقش دیوان، دین و عرفان در نثر فارسی» از او در رم، انتشارات فردوسی به چاپ میرسد.
مسکوب کتابهای دیگری هم دارد مانند: گفتگو در باغ، چند گفتار در فرهنگ ایران، دربارهٔ جهاد و شهادت، (با نام مستعار کسری احمدی)، داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، خواب و خاموشی، درباره سیاست و فرهنگ، سفر در خواب، روزها در راه، پاریس، در حال و هوای جوانی، و … همینطور ترجمههایی هم دارد مانند: خوشههای خشم، جان اشتین بک، شاهرخ مسکوب با همکاری عبدالرحیم احمدی، آنتیگن (همراه با«لذت تراژیک»از آندره یونار)، سوفوکل، ادیپ شهریار، سوفوکل، و… اما نکتهی قابل توجه این است که تقریبأ در تمام آثار مسکوب توجه به گذشته و حال به طور موازی وجود دارد. این نکته در خوانش این کتاب یعنی مسافرنامه به کارمان میآید.
و اما مسافرنامه:
مسافرنامه در سال 1362 با نام مستعار ش.البرزی در آمریکا، نشر مطالعات ایرانی به چاپ رسیده و بعد در انتشارات خاوران پاریس. مسافرنامه مسکوب شرح یک سفر کوتاه است اما در دل این سفر کوتاه سفری بزرگتر مرور میشود.
«مسافرنامه» کتاب کوچکی است، داستان سادهای دارد: مردی با ساکی سنگین، صبح تاریک از «خانه» بیرون میآید. تاکسی میگیرد. بعد از تاکسی پیاده میشود، سوار اتوبوس میشود و به فرودگاه میرود. با پرواز ایرفرانس به لندن میرود. میرود که ادبیات درس بدهد. به قول خودش مرد باوقار و محترمی است و البته در صورت لزوم «کمی هم خایهمال». بعد هم از بالا به زیر زمین سقوط میکند، یعنی سوار قطار زیرزمینی میشود و میرود به همان هتل همیشگی تا دو روز بماند و باز در مورد «ریشهی فعل و اسم مفعول، مضارع التزامی، ضمیر مفعولی، عرفان، مراحل سیر و سلوک، راههای وصول به حق، فناءفیالله و بقاء بالله!» صحبت کند.
برگرفته از وبسایت مهدی مرعشی
بدون نظر