این یکی از کتاب های خوب و زیبا برای بچه هاست از نویسنده ای ایتالیایی….. دوستم حسین افشار ـ که پارسال از دنیا رفت و یادش سبز و گرامی باد! ـ نزدیک سی سال پیش، از این کتاب گفت. آن زمان ما ـ دکتر حسین افشار، دکتر ابراهیم مشعری، دکتر هوشنگ فرخجسته و من ـ دارالترجمه ای راه انداخته بودیم در سهروردی شمالی، پایین تر از پالیزی، روبروی آن مسجد معروف حجت ابن الحسن به اسم عجیب و غریب «پَچواک»! پیشنهاد این دوستان بود. از تو فرهنگ لغت پیدا کرده بودند، یعنی: ترجمه! یک نفر نبود اونو درست بگه… همه می گفتن: پژواک! اسم کامل اون دو تا اتاق، توی آپارتمانی که مطبِ دوست دندانپزشکم دکتر محمدرضا غفاری که اهل ترجمه هم بود و کتاب های علمی به زبان ساده ترجمه می کرد… هر جا هست، سلامت و موفق باشد… خلاصه، اسم کاملش را گذاشته بودیم : «مرکز فرهنگی پزواک»… حکایتش مفصله… غیر از ترجمه متون رسمی و اینها، کتاب هم ترجمه و ویرایش و آماده چاپ می کردیم. در همان سال اول، دوازده کتاب مهیا کردیم که چاپ شد. یکیش همین «چی پی» بود که متأسفانه دو بار بیشتر در ایران چاپ نشده.
آن زمان، محمدعلی سپانلو به یاری دوستش مهدی اوخوت نشر «اسفار» را راه انداخته بود… این کتاب را دادم که خواند و خیلی خوشش آمد و بخصوص از فارسیِ ساده و روان آن که گفتم در واقع اینجور که حسین می گوید، ایتالیاییش هم همین جور است… افزودن نقاشی های پوربهرامی هم پیشنهاد سپانلو بود که با حوصله و دقت و آرامش و هم نظری این کار را کرد و سیاه قلم های قشنگی برای هر بخش کشید. کتاب حروفچینی شد و درست یادم نیست چاپ اولش را در پنج هزار نسخه اسفار درآورد. خاطرم هست در شروع کتاب، ترانۀ «گنجشککِ اشی مشی» را گذاشتم از روی متنِ ضبط و ثبت شده توسط صادق هدایت در کتاب «مجموعه نوشته های پراکنده»… آن زمان نه تنها کارهای هدایت و شاملو و خیلی های دیگر مجوز نشر نداشت که حتا اسم آنها را هم ارشاد اسلامی آقایان اجازه نمی دادند درآید…. ما هم به بهانه های مختلف این اسامی را می گذاشتیم… گاهی درمی رفت، گاهی گیر می دادند. مثلا در مقدمۀ ترجمۀ «نشانه ها و معنا» که تیراژه چاپش کرد، به بهانۀ ترجمۀ دو سه خط از یک شعر رمبو از زبان فرانسه، تشکر و یاد خیری کردم از احمد شاملو همراه با تمجید… این از دست شان در رفت… اما این بار سر اسم «صادق هدایت» مته به خشخاش گذاشتند… هرچه هم ناشر چانه زد، فایده نکرد… آقای بررس استدلال می کرد که چه لزومی به آوردن اسم هدایت است؟ خلاصه، بدون اسم هدایت درآمد… کتاب زود تمام شد… نشر اسفار به دلیل آزارهای ارشاد تعطیل شد. یک آقای میرزایی نامی بود، نشر راه انداخته بود… قرارداد ما به او منتقل شد. چاپ دوم در پنج هزار نسخه باز درآمد…. دیگر خبر ندارم. یک بار هم که از حسین جویا شدم شش سال پیش، او هم دنبال نکرده بود…. حیف است این کتاب… حالا دست این امیرخان درد نکند که زحمتش را کشیده و گذاشته رو نت تا همه بتوانند بخوانند… توصیه می کنم دوستان بخوانند… هم خودشان هم برای بچه ها و نوه ها….باید وقتی پیدا کنم این ماجرایِ «مرکز فرهنگی پچواک» رو در اوایل دهۀ شصت بنویسم… خیلی لازم است این کار….
نقل از صفحه فیس بوک ناصر زراعتی
بدون نظر