سرآغاز کتاب از «گلستان فیلم» شروع میشود. مشوق نویسنده برای نوشتن داستان ابراهیم گلستان است و فروغ فرخزاد. زکریا که از مسافرت چند روزه برگشته، ازآنچه دیده و به نظرش جالب آمده به کوتاهی تعریف میکند. و گلستان میگوید بنویس من ازت می خرم. «بنویس همین الان شروع کن. عجله هم نکن. تنبلی هم نکن. فکر کن و بنویس.» چند برگی مینویسد و گلستان میبیند. سفارش اولیه را یادآورمیشود: «اینا فایده نداره بُروازاول بنویس». فروغ هم میپرسد قراربود هرچی مینویسی بدی من بخونم پس … ؟ زکریا آنچه را که گلستان گفته برایش تعریف میکند. فروغ میگوید: «ببین اقای هاشمی، چقدر سفارش کردم عجله نکن، فکر کن وبنویس» قصدم ازآوردن این گفتگوها هماندیشی آن دو در نوشتن درست با فکرسالم است. درست نوشتن با فکرکردن به بارمینشیند. نوشتن خوب با فکرکردن سالم جان میگیرد. بیجا نبوده و نیست که آن دو درقلۀ شعر و ادبیات فارسی تکیه زده اند.
کتاب اَردای ویراف نامه
کتاب اَردای ویراف نامه در سال 2013 در برنامه کتابخوانی رادیو سپهر در 5 بخش توسط آقای ناصر زراعتی روخوانی شده و در سایت رادیو پیام به یادگار قرار گرفته است. با هم این کتاب را می شنویم. توضیحات بیشتر در مورد این کتاب را در ادامه همین صفحه مطالعه کنید. … بشنوید
بدون نظر