کلمه ی عجیبی هستی عشق!
می گفتند می سوزانی!
بعضی ها هم تورا خزان می پنداشتند!
شنیده بودم برای اینکه پایت را در قلب آدمی زنجیر کنی از ثانیه ها سبقت میگیری!
تورا در ترازوی عقل میسنجیدم!
کوچکتر از آن جلوه می کردی که بتوانی مرا خلاف کعبه بچرخانی!
برای یکی درمان بودی!
برای آن دیگری درد!
بزرگ شدم…
نیمه های یک شب بارانی بهاری به سراغم آمدی تا دوباره وزن کنم تورا!
این بار ، در کفه ی ترازوی قلب!
خدای من!
چقدر سنگین تر شده ای؟
حالا اما
هجی میکنم الفبای اندام تورا…
عین
شین
قاف
برای دریافت جدیدترین به روز رسانی ها در موبایل خود مشترک ما شوید
پست قبلی
پست بعدی
عضو انجمن رسانه ای پیام باشید
آدرس ایمیل خود را بنویسید تا آخرین اخبار هنری و فرهنگی در شهرمان را ماهیانه به زبان فارسی دریافت کنید
شما در هر زمانی می توانید عضویت خود را لغو کنید