سفر بخیر اسفند ! کوله بارت را بستی ؟ چیزی را فراموش نکرده باشی!
مثلا خاطره ای ، دردی ، غمی !
حواست باشد همه را برداری
دِر چمدانت را محکم ببندی!
فروردین دارد می آید! میدانی که چمدانش سبک است پر از شکوفه !
وقتی رسید میخواهم وصلشان کنم روی درخت های حیاط !
میخواهم بهار را دل انگیز کنم…
عشق را نشانش بدهم
قدم زدن زیر باران ، آن هم دو نفره ،شانه به شانه را یادش بدهم
به بهار بفهمانم سه ماه فصلش باید دوست داشتن باشد ، پر از روزهای خوب ، پر از قرارهای عاشقانه …
اسفند جان بودنت کافی است وقتت تمام شده
بو کن ! بوی سمنو می آید بوی سنجد ! بوی پول های تا نخورده ی لای کتاب !
معطل نکن پستت را تحویل بده بهار پشت در است !