متن روز
بیا بنویسیم
هر روز در ابتدای برنامه رادیویی متنی را آماده و اجرا می کنیم. متن امروز بیا بنویسیم
ٖهر روز صبح با خواندن خبر مرگی جدید آغاز میشود. احتمالا امسال بیش از هر وقت دیگری خبر مرگ شنیدیم. آشنا و غریبه. نزدیک یا دور.
زندهها تبدیل شدهاند به موتورهای تسلیتگویی و خاطرهنویسی. خبر مرگ که میپیچد، قلمها شروع میکنند به نوشتن. انگار فقط مرگ است که مردم را تشویق میکند دست از خشم و غر و کینه و ایراد و انتقاد و بدگویی بردارند و به خوبیها و خاطرات خوش ِ انسانِ مرده فکر کنند و از آن بنویسند. اما دیگر واقعا چه فایدهای دارد؟
اویی که خبر مرگش دست به دست میشود، چشمهایش را برای همیشه بسته. دیگر هرگز چشمش به این سوگنامهها نخواهد افتاد و هرگز این جملههای محبتآمیز و دلتنگکننده را نخواهد خواند.
احتمالا امسال بیش از هر سال دیگری به مرگ خودمان و نزدیکانمان فکر کردیم. امسال بیش از هر وقت دیگری مطمئن شدیم که مرگ افسانه نیست و جدی جدی جانها را شکار میکند. زود، بیمقدمه، بدون آن که برای پذیرفتنش آماده باشیم.
قلمها را برداریم و دکمههای کیبورد را لمس کنیم و بنویسیم. از خوبی آدمهایی بنویسیم که هنوز زندهاند و میتوانند بخوانند و بفهمند که دوستشان داریم. که بودنشان روح و جان و زندگیمان را گرم میکند. که از آنها یاد گرفتیم، از کارها و آثارشان الهام گرفتیم. که شوخیهایشان ما را به خنده انداخته. که دست محکمِ کمکشان ما را از چالهها و چاهها بیرون کشیده. که شنیدن صدا و دیدن لبخندشان شارژر جانمان بوده. که حرفها و نوشتهها و ساختههایشان باعث شده جهان و متعلقاتش را جوری دیگر ببینیم. که امید بودهاند در سالهای ناامیدی، خوشی بودهاند در روزهای غم، انگیزه بودهاند در لحظههای پوچ و خالی و بیحس.
تا زندهاند و تا زندهایم بنویسیم. بنویسیم دوستشان داشتیم، دوستشان داریم.هیچ معلوم نیست فردا خبر مرگ کداممان دست به دست شود.